درودل و رنج
با تو بوده ام ، همیشه و در همه جا
با تو نفس کشیده ام ، با چشمان تو دیده ام
مرا از تو گریزی نیست
چنانکه جسم را از روح و زمین را از آسمان و درخت را از آفتاب
تو دلیل من برای حیات بودی و هستی
و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام
علت بودن من تو هستی
پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است
همیشه با تو
############
من !
مثل بادکنکی به دست کودکی
هرجا می روی با یک نخ به تو وصلم !
نخ را قطع کنی ، میروم پیش خدا !
############
هر شعر گریز از یک گناه بود
هر فریاد گریز از یک درد
و هر عشق گریز از یک تنهایی عمیق
افسوس که تو هیچ گریزگاهی نداشتی
############
به تو که فکر می کنم
بی اختیار به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم
افسوس…
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۹/۱۱ ساعت 16:35 توسط pouyamirzaii
|
تنها خدا را دارم هر آنچه که داد دادم خود با تنی برهنه در عذاب سخت در خاک